خدایا
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...
از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...
از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما
ای تنهــا امیدم
نمی دانم چه می خواهم خدایا... به دنبال چه می گردم...
شب و روز چه می جوید... نگاه خسته من چرا
افسرده است این قلب پرسوزگریزانم از این...
مردم كه با من به ظاهر همدم و یكرنگ هستند...
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد...
پیرایه بستند دل من ای دل دیوانه من كه...
می سوزی از این بیگانگی ها مكن دیگر...
ز دست غیر فریاد خدا را بس كن این دیوانگی ها...
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته ,
,
:: برچسبها:
اتاق تنهایی ,
کلبه تنهایی ,
خودم خاص ,
خاص ,
فقط خودم ,
تنهایی ,
تنهای تنها ,
تنها ,
خدایا ,
ناصبوری ,
خسته ام ,
اشك ها ,
شبها ,
گورستان دلم ,
آرزوی پــرواز ,
تنهــا امیدم ,
افسرده ,
دل دیوانه ,
فریاد خدا ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8